یادت باشد ما زندگی کردیم،
وقتی که چشم در چشم زیستیم.
وقتی که پا به پا پیمودیم.
وقتی که با هم آسمان را تماشا کردیم و حرفها زدیم...
ما،بسیار زندگی کردیم،پای هر آتشی و با هر فنجانی چای...
از تمام دنیا،همین زندگی ما را بس.
بیا بگریزیم،از سیاهی شهر
به روشنی آتشها در کوهستانها
(سید جلال بهادر)
مهرگان نود و پنج خورشیدی. پناهگاه هزار

